ابراهیم سلمآبادی، نوازنده و سرپرست گروه صحرا معتقد است با اینکه مسئولان از موسیقی آنطور که باید حمایت نمیکنند اما مردم فرهنگشان را دوست دارند و همین موضوع است که او را با سن و سال بالا به ادامه فعالیت حرفهای وامیدارد. این هنرمند مدرک درجه یک هنری معادل دکترا دارد و با مستمریاش فقط یک میلیون و دویست هزار تومان است.
در موسیقی نواحی مختلف ایران همواره به فصول سال، بخصوص بهار و تازگی طبیعت توجه شده است. «نوروزخوانی» یکی از آیینهایی است که شاید امروز کمتر به آن پرداخته میشود؛ اما این رسم دیرین از گذشتههای دور در اغلب مناطق ایران مرسوم بوده و تا چندی پیش اجرا میشده است. آغاز بهار برای مردمانی که مشاغلی چون کشاورزی، دامداری و باغداری دارند، مصادف با زمان نتیجهگیری زحمتی یکساله است.
تعداد مناطقی که به «نوروز»، «نوروزخوانی» و مراسمی از این دست اهمیت میدهند آنقدر زیاد است که نمیتوان به چند شهر و استان بخصوص اشاره کرد؛ اما در میان استانهای مختلف، خراسان بزرگ در زمینه پیشینه فرهنگی و موسیقایی، یکی از باقدمتترینهاست. هنرمندان و مردمان این خطه از ایران همواره به «نوروز» و آیینهای نوروزی اهمیت دادهاند. با اینکه امروز مانند گذشته آیینهای بهاری و نوروزی اجرا نمیشود؛ اما «نوروز» و «نوروزخوانی» همچنان برای خراسانیهای برخی شهرها و روستاهای آن مقولهای مهم و حائز اهمیت است. چوببازی نیز در برخی از شهرهای خراسان همچنان روال است؛ هرچند خیلی درباره آن میخوانیم و نمیشنویم!
ابراهیم سلمآبادی (نوازنده دهل و دایره) را میتوان یکی از آخرین بازماندگان نسل طلایی موسیقی بیرجند دانست. او که سالهاست سرپرستی گروه «صحرا» را به عهده دارد یکی از معدود استادان منطقه است که به رقصهای محلی و آیینی بیرجند و خراسان اشراف دارد. باید گفت عامه مردم رقصهای آیینی خراسان را با چوببازی میشناسند که تنها بخشی از رسوم خراسانیها است.
ابراهیم سلمآبادی که سال قبل از وزارت ارشاد مدرک درجه یک هنری (معادل دکترا) دریافت کرده، به مناسبت فرارسیدن بهار و نوروز ۱۴۰۲ با ایلنا صحبت کرد. او آلبوم آوای صحرا را در کارنامه دارد.
در فصل بهار، آیا هنوز هم آیینها و مراسم مربوط به آن در بیرجند و خراسان مانند گذشته مورد توجه است؟
فعالیتها نسبت به قبل کمرنگ شده، اما خب ما تلاش میکنیم مشغول کار باشیم. به هرحال هنرمندانی در منطقهمان داریم که موسیقیها و آیینها را میدانستند و حال سن و سال بالایی دارند. برخی از دنیا رفتهاند و آنهایی که در قید حیات هستند یا توان کار و اجرا ندارند یا خانهنشین شدهاند. در مقابل جوانها هم بیشتر به موسیقیها و سازهای دیگر گرایش دارند.
سازهایی چون سیتی سایزر و ادواتی از این دست آفت موسیقی اصیل ایرانی شده اند. متاسفانه نوجوانان و جوانان با توجه به تعدد آثار ظاهرا پاپ و وارداتی به این دسته از سازها و موسیقیها گرایش دارند.
کاش فقط همین باشد. من در برنامههایی شاهد بودهام که نوازندگان و اجرا کنندگان دیگر ساز هم ندارند! آنها یک لپ تاپ را با خودشان به محل اجرا میبرند و آن را به برق میزنند و آثاری بیقدمت و تکراری را به خورد مردم میدهند. اینطور موارد به ضرر موسیقی ماست.
با این حساب شما شاگردانی ندارید که به آنها ساز و دهل اصیل را آموزش دهید.
البته شاگردانی دارم و هستند کسانی که به یادگیری تمایل دارند، اما متاسفانه آن استقبالی که باید وجود ندارد. آن استقبال و تمایلی که توقع داریم وجود ندارد. خودتان هم بهتر میدانید که مسئولان هم آنطور که باید از موسیقی حمایت نمیکنند، به این دلیل که وجودش را خوش ندارند. بله درست است آثار تایید میشوند و مجوز هم میگیرند اما این روند با محدودیتهایی همراه است.
رقصهای آیینی خراسان، بخصوص بیرجند را باید یکی از ویژهترین مراسم موسیقایی کشور دانست. آیا این ویژگی را مسئولان، هنرمندان و مخاطبان در خطه شما ارج مینهند.
واقعا در اینباره نمیدانم چه بگویم. همین چند روز پیش بود که مسابقات جام بین المللی شطرنج برگزار شد و برنامههایی برای ورزشکاران و ورزش دوستان ترتیب داده بودند. فردی به عنوان مهمان ویژه در این برنامه حضور داشت که از استادان شطرنج بود. این فرد در راستای همان برنامه با شبکه صدا و سیمای استانی مصاحبهای انجام داد. این استاد شطرنج اتفاقا از بیرجند تعریف کرد. او به تعریف از رقصهای بیرجند پرداخت و گفت ما در قلعه بیرجند از رقص آیینی اجرا شده لذت بردیم. مجری برنامه اما سخنان او را قطع کرد و بحث ادامه نیافت.
البته برخی شبکهها مانند گیلان، مازندران، کردستان و… نگاهشان به موسیقی متفاوت است.
بله برخی از شبکهها ارتباط بهتری با اهالی موسیقی دارند. مثلا شبکه استانی خراسان شمالی نسبت به صدا و سیمای منطقه ما، برخورد بهتری با موسیقی و اهالی موسیقی دارد. حتی صدا و سیمای سیستان و بلوچستان هم از لحاظ نحوه مواجه با موسیقی بهتر از شبکه «خاوران» است. واقعا نمیدانم چرا در بخش صدا و سیما و شبکههای استانی، موضع یکسانی نسبت به موسیقی وجود ندارد. به هرحال مسئولانی هستند که سلیقهای عمل میکنند. البته عدم تخصص مسئولان و شناخت کمشان نسبت به موسیقی و هنر اصیل این اوضاع را رقم زده است. متاسفانه ما هم چوب همین موضوع را میخوریم.
صدا و سیما و شبکههای استانی را چقدر بسط و گسترش موسیقی اصیل و نواحی موثر میدانید؟
سال ۱۳۷۲ که برای حضور در چند جشنواره به تهران آمده بودیم و اتفاقی افتاد که جالب بود. من حین نوازندگی دهل یکسری حرکات هست که انجام میدهم و کارگردانی با دیدن اجرا، از من خواست که تصاویری را ضبط کنیم که این اتفاق افتاد و «نوروز ۷۲» نام گرفت. در نهایت نماهنگ یا فیلم تولید شده لحظه تحویل سال پخش شد. این اثر از آن نوازندگی آقای مهدیپور که ضبط و ارائه شده شادتر است. در آن مقطع ابتدا یکی از شبکهها ی داخلی کار را پخش کرد و کم کم شبکههای دیگر هم آن را نشان دادند. الان شبکههای خارجی بیشتر آن نماهنگ را پخش میکنند. به نظرم انجام چنین کارهایی در تلویزیون باعث فرهنگسازی و آشنایی بیشتر مردم با موسیقی اصیل نواحی مختلف کشور خواهد شد.
موسیقی نواحی صرفا «ساز» و «آواز» نیست؛ بلکه یک فرهنگ است. بیشک اطلاعرسانی درباره هنر هر منطقه و پرداختن به موسیقیها و آیینها منجر به اتفاقات مثبتی میشود.
بله، سالهای گذشته ما ده، پانزده روز به عید مانده در مکانهای مختلف داخل شهر برنامه داشتیم اما امسال اینطور نبوده است! البته پلاکاردهایی در سطح شهر نصب کردند. جالب اینکه از من هم به عنوان مسئول موسیقی خراسان جنوبی نام بردند، اما نه در اینباره با من صحبتی شده و نه از جزییات ماجرا و اجراها چیزی میدانم! حتی در اینباره یک تماس هم با من نگرفتهاند! آیا من به عنوان متولی و حتی یکی اجراکننده نباید بدانم موضوع چیست و برنامهها کجا قرار است اجرا شوند؟! حتی عکس مرا در حال نوازندگی روی بنرها چاپ کردند بیاینکه هماهنگ کنند.
در کل عدم حمایت هیچگاه شما را از ادامه فعالیت مایوس نکرده است؟
به هر حال اهالی موسیقی همواره حال و اوضاع خوبی نداشتهاند. درچند ماه اخیر هم همانطور که خودتان بهتر میدانید اوضاع بلاتکلیفی بر موسیقی حاکم بوده است. من در جشنواره موسیقی نواحی گرگان هم شرکت کردم. در این رویداد هم برخی شبها فضا امنیتی میشد. مثلا شبی که آقای اسماعیلی وزیر ارشاد به گرگان آمد و در جشنواره حضور یافت، فضا امنیتی شد به این دلیل که در شهر ایذه اتفاقاتی رخ داده بود. به هرحال همه اینها بر فضای موسیقی و نحوه فعالیت هنرمندان تاثیر میگذارد. با همه اینها من همچنان به فعالیتهایم با وجود همه سختیها ادامه میدهم و اعضای گروهم نیز همینطور هستند.
بخشی از ساز و دهلنوازی ابراهیم سلمآبادی و اعضای گروهش
اغلب استادان موسیقی نواحی شغل دیگری جز موسیقی نداشتهاند و زمانی که از کار افتاده میشوند، باید مورد حمایت قرار گیرند. آیا شما مورد چنین حمایتهایی هستید؟
برای من و آنهایی که مدرک درجه یک هنری گرفتهایم، ماهانه حدود چهارصد هزارتومانی مستمری واریز میشود که البته این مبلغ به یک میلیون و دویست هزارتومان افزایش یافته است. آقای صدری دبیر قبلی جشنواره موسیقی نواحی و یکی از اعضای شورای فعلی این رویداد، مرا راهنمایی کرد و گفت در موسسه هنرمندان پیشکسوت عضو شوم. من هم این کار را انجام دادم و مدارکم را جهت ثبت نام ارائه کردهام؛ اما هنوز پاسخی دریافت نکردهام و منتظر هستم. دقیقا پس از جشنواره نواحی گرگان بود که در موسسه هنرمندان پیشکسوت ثبت نام کردم و حال حدود سه ماه از این قضیه میگذرد و اتفاقی رخ نداده است.
یکی از مقولات مهم در موسیقی خراسان و مناسک مربوط به آن رقصهای محلی و آیینی است. کمی از این جزییات بگویید.
به هرحال رقص محلی و آیینی ما ریشه در گذشتههای دور دارد. من در جشنوارههای بسیاری حضور یافتهام و بر همین اساس باید بگویم یکی از رقصهای زیبا و مهم نواحی کشور، متعلق به خراسان و منطقه ماست. خودتان میدانید که رقصهای کردی را بسیار متعدد میدانند. اما باید بگویم این تنوع نسب رقصهای بیرجند و خراسان کمتر است. به هرحال من پنجاه سال سابقه نوازندگی دارم و سالهاست مسئول آموزش رقصهای آیینی هستم و اگر چنین نظری دارم بر اساس تجاربم است.
آیا رقصهای آیینی منطقه خراسان و شهری چون بیرجند دارای تنوع است یا صرفا به یک یا چند مقوله محدود میشود؟
بگذارید در اینباره خاطرهای بگویم. دو سه سال پیش توسط یکی از دوستان برای اجرای برنامه به تهران دعوت شدیم و اتفاقا گروهی از دوستان کرد هم در آن برنامه حضور داشتند. من در جشنوارههای مختلف خیلی با کردها مواجه شدهام و درست هم هست که رقصهای کردها تنوع زیادی دارد اما به نظرم تنوع رقصهای ما بیشتر است. از طرفی خودتان میدانید که در مناطق کرد زبان غرب کشور، گروه کرد زیاد داریم. در آن برنامه مثلا ما پنج برنامه اجرا میکردیم و دوستان کرد یک نوع رقص را اجرا میکردند. حین برگزاری من گفتم ما خیلی انرژی میگذاریم و کاش آنها هم رقصهای دیگری را اجرا کنند. در همین حین، مسئولی که پشت صحنه حضور داشت گفت خواست مردم این است که شما اجرا کنید و خواستار گروه شما هستند. این را هم بگویم که آن گروه کرد بسیار کاربلد و حرفهای بودند، اما خب درخواست مخاطبان این بود ما اجرا داشته باشیم.
به نظرتان رقصهای آیینی قابل کامل کردن هستند یا صرفا باید به آنچه از گذشته به ما رسیده باید کفایت کرد؟
من خودم چنین کاری انجام میدهم و دلیل اینکه رقص آیینی را اصطلاحا پخته فرا گرفته ام، همین است. طی سالهای فعالیتم به هر منطقهای که رفتهام، اگر حرکت خوبی در رقص اهالی دیدهام، آن را برداشته کردهام و به بچههای گروه آموزشش دادهام. به نظرم برای حفظ آیینها و رقصهای آیینی انجام چنین کارهایی لازم است.
آیا آن آیینهای طراحی شده توسط شما ثبت و ضبط شد؟
بله خوشبختانه این اتفاق افتاده و آن برنامهها و مواردی که گفتم در قالب مجموعهای درآمده است. این مجموعه شامل سی تا سی و پنج حرکت است که موسیقیهای جداگانهای دارند. این مجموعه سال ۱۳۹۰ ثبت ملی شده است.
درباره چوب بازیهای اهالی خراسان جنوبی و بیرجندیها هم بگویید. آیا این گونه اصیل هم زیرمجموعه همان رقصهای آیینی است؟
بله ما جدا از رقصهای آیینی، چوب بازی هم داریم که در نوع خود مجموعهای مستقل است و قدمت تاریخی بسیار دارد.
به صورت کلی چوب بازی دارای چه قواعد ویژگیهای مهمی است؟ منظور فقط بیرجند و خراسان نیست.
در تمام ایران رقصها در ابتدا آرام و ملایم هستند تا بدن اجرا کنندگان برای اجرا آماده شود. رقصها و حرکات آیینی به تواناییهای فیزیکی هم نیاز دارند و بدن باید برای حرکات و تحرک بیشتر گرم شود. به هر حال این هم نوعی حرکات ورزشی و جسمی محسوب میشود. بنا به همین دلایل چوب بازی ما هم با حرکاتی سنگین شروع میشود. در ادامه که اجراکنندگان آماده شدند حرکات سریعتر و موسیقی تندتر میشود.
آیا میتوان گفت چوب بازی خراسانیها و بیرجندیها از رقصهای آیینی آنها حماسیتر است؟
بله با نظرتان موافقم اما خب چوب بازی ما علاوه بر حماسی بودن به نوعی جنگیتر هم هست. اینکه معمولا اینطور است که گروهای هشت یا ده نفری دو به دو تقسیم میشوند. حرکات هم خیلی رزمی هستند. این حرکات تا آن حد پرجوش و خروش هستند که به آنها حرکات خروس جنگی میگوییم.
چوب در آیین چوب بازی نماد چیست؟
منطق استفاده از چوب به قدیم بازمیگردد که با شمشیر بازی میکردهاند. الان هم که شمشیر در دسترس نیست اجرا کنندگان با چوب بازی میکنند.
آیا میتوان گفت چوب در چوب بازی به نوعی ساز محسوب میشود؟
بله به این دلیل که اجراکنندگان به واسطه چوبها، ریتم موسیقی را میگیرند و ضربهها هم بر همین اساس است. اگر این ریتم وجود نداشته باشد یا توسط اجراکنندگان مورد توجه قرار نگیرد، آن کلیت موجود به هم میریزد و بخشهای مختلف موجود از هم جدا میشوند. حین اجرا حرکات پا هم اهمیت دارند. حرکات پا با چوبها و ریتمی که توسط نوازنده دهل اجرا میشود، هر سه با هم یک کلیت مهم و مرتبط را رقم میزنند و هماهنگیها باید بر همین اساس باشد. اگر این ساختار به هم بریزد آن انسجام لازم در چوب بازی از دست خواهد رفت؛ البته اینهایی که گفتم یک کلیت است و کارهای دیگری هم انجام دادهام و بخشهای دیگری را برای تکامل رقصها طراحی کردهام. مثلا اینکه کشاورزان هنگامی که میخواستند محصولشان را برداشت کنند، جشن میگرفتهاند و به پایکوبی و سرور میپرداخته اند.
خودتان روی آیینیهایی که مربوط به مشاغل هستند و آنها را کارآواها نام نهادهاند، کار میکنید؟
بله. روی کشاورزی کار کردهام. طراحیهایی هم در این بخش انجام دادهام و روی کلیه حرکات کار کردهام. کشاورزان ابتدا زمین را شخم میزنند و بیل میزنند و در ادامه کارهای دیگری انجام میدهند که من در قالب موسیقی و حرکات بدن، روی این موارد کار کردهام. همه موارد را تنظیم و تدوین کردهام و آنها را حرکات «کاشت و برداشت جشن گندم» نام نهادهام. بچهها و دوستان این حرکات را در جشنوارهها اجرا میکنند و خداراشکر از این رویه و استقبالها رضایت دارم.
یعنی موسیقی کار را در قالب یک رقص آیینی طراحی و تنظیم کردهاید؟
بله همینطور است.
آیا روی مشاغل و دیگر کارآواها کار کردهاید؟
البته اینجا کاشت و برداشت محصولاتی چون زرشک و زعفران هم مرسوم است و باید روی آنها کار کرد. به هر حال هر کاری قابل انجام است منتهی برنامهریزی میخواهد و امیدوارم این اتفاق رخ دهد.
این همه تلاش را چرا در قالب کتاب تالیف و منتشر نمیکنید؟
چنین قصدی دارم و نوشتن را شروع کردهام و باید دید چه میشود و چه کارهایی میتوان انجام داد.
اگر ناگفتهای مانده دربارهاش توضیح دهید.
از شما بابت توجهتان و این گفتگو ممنونم و باید بگویم آنچه برایم بسیار با ارزش است و برایش تلاش کردهام این است که نام نیکی از من به یادگار بماند و امیدوارم همینطور باشد.